معنی حجم لوله ای

حل جدول

حجم لوله ای

غزنویان

استوانه

لغت نامه دهخدا

لوله ای

لوله ای. [لو ل َ / ل ِ] (ص نسبی) به شکل لوله. استوانه ای. || قسمی قفل. || قسمی پیوند درختان.


حجم

حجم. [ح َ] (ع اِ) ستبرا. ستبری.ستبرنا. سطبری. سطبرا. گندگی. کلفتی. هنگفتی. ضخامت. ثخن. فداء. جسامت: با قلت اجزاء و خفت حجم مشتمل است بر شرح مواقف و مقامات سلطان محمود سبکتکین و برخی از احوال آل سامان. (تاریخ یمینی. نسخه ٔخطی کتابخانه ٔ مؤلف ص 6). || برآمدگی چیزی. (منتخب) (صراح). || بیرون آمدگی هر چیزکه از امرار دست محسوس گردد. نتوء. (منتهی الارب). ج، حجوم: مرفق له حجوم، ای نتوء حجم الکتاب، ستبری کتاب. || تهانوی گوید: عبارت است از مقدار واندازه ٔ جسم چنانچه در کنزاللغات گفته و در شرح اشارات گوید: حجم اطلاق میشود بر آنچه مر او را اندازه ومقداری باشد. خواه جسم باشد و خواه نباشد: زیرا جسم اطلاق نمیشود مگر بر چیزی که با جهات سه گانه یعنی درازا و پهنا و ژرفا آن را پیوستگی و اتصال باشد. (کشاف اصطلاحات الفنون). آن مقدار از فضا که در تصرف جسم باشد. گنج (اصطلاح طبیعی). (ناظم الاطباء). ج، حجوم.

حجم. [ح َ] (ع مص) بازداشتن. منع کردن از چیزی. بستن دهان شتر تا نگزد. || مکیدن کودک پستان مادر را.مَص ّ. نیشتر زده خون مکیدن به شیشه و شاخ. حجامت کردن. || گوشت باز کردن از استخوان وقت خوردن. || برآمدن پستان دختر. (منتهی الارب).


پیوند لوله ای

پیوند لوله ای. [پ َ / پ ِ وَ دِ لو ل َ / ل ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نوعی پیوند در درختان و گیاهان و آن چنان باشد که نخست پوست ساقه ٔ جوان را غلاف کش بیرون آرند و سپس پوست ساقه ٔ جوان درختی را که خواهند پیوند کنند به اندازه ٔ طول پیوند ازشاخه باز کنند و پوست غلاف کش بیرون آمده را در ساقه ٔ از پوست برآمده فرو برند. و چنانچه غلاف تنگ باشد شکافی نیز بدان بدهند و در این صورت پیوند مذکور را پیوند لوله ای شکاف دار گویند. (از فرهنگ روستائی تقی بهرامی ج 1 صص 336- 339). و نیز رجوع به پیوند شود.


لوله

لوله. [لو ل َ / ل ِ] (اِ) انبوب. نایژه. قصب. قصبه. اَنبوبه. نایزه. تنبوشه. تنوره. مِبْزَل. مِبزَلَه. ماشوره. (برهان). ناوه ٔ کوزه. (آنندراج). هر چیز میان کاواک دراز که گذرانیدن مایعی را به کار باشد. هر مجرای استوانه ای شکل. آنچه مدور و دراز و میان خالی باشد و گاه میان پر:
شه چو حوضی دان حشم چون لوله ها
آب او از لوله ها در کوله ها...
ور درآن حوض آب شور است و پلید
هر یکی لوله همان آرد پدید
زآنکه پیوسته ست هر لوله به حوض
خوض کن در معنی این حرف خوض.
مولوی.
آب حیات در لب اینان به ظن من
از لوله های چشمه ٔ کوثر مکیده اند.
سعدی.
ابریق گر آب تا به گردن نکنی
بیرون شدن از لوله تقاضا نکند.
سعدی.
خوایه؛ لوله ٔ سنان که سرنیزه در وی باشد. (منتهی الارب).
- خوشی ها را از لوله ٔ دماغ او برآوردن، با عذاب و ایذاء لذات برده ٔ او را به آلام بدل کردن.
- لوله ٔ آفتابه، نایژه ٔآن.
- لوله ٔ اطمینان، لوله ٔ خمیده که در تجربیات شیمیائی برای جلوگیری از ترکیدن ظروف به کار است.
- لوله ٔ بخاری، دودکش آن. استوانه شکلی که تنه ٔبخاری را به دیوار پیوندد یا مجرائی در دیوار گذشتن دود بخاری را.
- لوله ٔ تفنگ، قسمت آهنین کاواک و دراز تفنگ که در قنداق جای دارد.
- لوله ٔ چراغ، لوله ٔ لامپا. آبگینه ٔ استوانه شکلی که فراز چراغ نهند محیط بر شعله.
- لوله ٔ دماغ، نای بینی.
- لوله ٔ سماور، دودکش آن. آتش دان آن.
- مثل لوله ٔ آفتابه خون از بینی کسی سرازیر شدن، بسیار و پیوسته آمدن آن.
|| درنوردیده چون طوماری. مطوی. ملفوفه: لوله ٔ کاغذ؛ طومار. لوله ٔ دعا. || لوکه که آرد نخود و گندم و امثال آن بود که بریان کرده و بعضی گویند یک مشت آرد گندم یا جو بریان کرده باشد که آن را خمیر کرده باشند. (برهان). و ظاهراً در این معنی مصحف لوله باشد.

فارسی به عربی

حجم

حجم، معظم

فرهنگ عمید

حجم

(ریاضی) مقداری از فضا که در تصرف جسم باشد،
(ریاضی) جسم فضایی،
[مجاز] اندازه، مقدار: حجم کارمان زیاد است،

عربی به فارسی

حجم

اندازه , قد , مقدار , قالب , سایز , ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه , چسب زنی , اهارزدن , بر اورد کردن , حجم , جلد

تعبیر خواب

لوله

خواب لوله: خوشبختی استثنائی
توده ای از لوله های بلند: خوشبختی شما بستگی به بزرگی توده لوله ها دارد.
شما لوله می خرید: در عشق فریب خواهید خورد
لوله می فروشید: فرصت مناسبی است برای رسیدن به خواسته هایتان
لوله های پرازآب:به شخصی برمی خورید و با او مشاجره سختی خواهید داشت
لوله ها را جاگذاری می کنید: شهرت خوبی پیدا می کنید. - کتاب سرزمین رویاها

فرهنگ معین

حجم

برآمدگی و کُلفتی چیزی، مقداری از فضا که جسم آن را اشغال می کند. [خوانش: (حَ) [ع.] (اِ.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حجم

گنجایش

مترادف و متضاد زبان فارسی

حجم

جرم، شکل، گنج، گنجایش، اندازه، ظرفیت

فرهنگ فارسی هوشیار

حجم

کلفتی، گندگی، بر آمدگی

معادل ابجد

حجم لوله ای

133

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری